انگار هیچ اشتباه و لغزشی هم قرار نیست درس عبرت مدیران غیرمتخصص و کارشناسان نالایق شود و بازی به همان شکلِ «از پیش بازنده» پیش میرود.
یادداشتی از بهمن بابازاده
در ذهنیتِ اجتماعی ما، بخصوص در دورههای سخت تاریخ معاصر، موسیقی همواره اهرمی در بازپس گیریِ ارزشهای عمومی و اجتماعی مردم بوده که در بزنگاههای بزرگ، فوکوسِ رسانهها را از پروژههای دولتی، به سمت آثار چهرههای جوان و بیادعا کشانده است.
انگار هیچ اشتباه و لغزشی هم قرار نیست درس عبرت مدیران غیرمتخصص و کارشناسان نالایق شود و بازی به همان شکلِ «از پیش بازنده» پیش میرود.
اینها مقدمهای بود برای بررسی و تحلیل رویکرد این روزهای مدیران فرهنگی و موسیقی ایران در روزهایی که سوگ و اندوه، بخش جدایی ناپذیر اجتماع ایرانی شده است. رویکردی عمدتاً بلاتکلیف و سطحی، که لازمه بازسازیِ هویتِ جمعیمان را بیشتر و جدیتر تأکید و یادآوری مینماید. در بلبشوی اخبار تلخ و غمناکاین روزها، این «دانایانِ کُل» به جای تحلیل موقعیت پیچیدهی جامعه، تمام دغدغه و حواسشان را معطوف یک پروژه همیشه بازنده کردهاند؛ «پیدا کردن ترانه رسمی برای تیم ملی! »
با نتیجهی این ماجرا و خوانندههایی که این بار یک به یک برای این سرود نه گفتند و تکذیب کردند و این پروژه از پیش شکست خورده، کاری نداریم.
تاریخ نشان داده که مردم ایران در اتفاقات دورههای مختلف، ترانه و سرود خود را میخوانند و اساساً مقاومتشان در مقابل آثار سفارشی ثابت شده است. همین حالا و در این روزها، ترانه «برای... » شروین حاجی پور همه نگاههای جوامع جهانی را به خود جلب کرده تا ثابت شود موسیقی راه خودش را در بین همه حوادث و اتفاقات، باز میکند و پیش میرود و سمتی درست میایستد.
حالا هم باید منتظر ماند تا ویدئوهای حضور ایرانیان در جام جهانی قطر منتشر شوند که در آنها به طور قطع الگوهای شنیداریای چون «بر طبل شادانه بکوب... » و «فدای اشک و خنده تو» و... در دورترین و بعیدترین پیشبینیها هم حضور نخواهند داشت. https://cinemadailytv.com/vdci.wazct1auzbc2t.html